A letter from Jun 24, 2023

آینده‌ای عزیز من‌‌. هفرید دنی آیناز عزیزم‌؛ سلام حالت خوبه؟ امیدوارم حالِ دلت خوب باشه. دارم این نامه رو از گذشته برات می نویسم از آیناز ۱۵ ساله و با آهنگ flying از anathema پس با همین آهنگ بخونش. نمی‌دونم الان چه اسم یا نیک نیمی برای خودت داری اما فعلا همون آیناز صدات می‌زنم. این نامه رو دارم روی تختم برات می‌نویسم اگر این رو می‌‌خونی پس زنده‌ای و اگر زنده‌ای که تجربه کن تجربه کن و تجربه کن چونکه ما به دنیا نمی‌آییم که شاد باشیم یا دنبال شادی و خوشبختی باشیم به دنیا می‌آییم که تجربه کنیم اینو هیچوقت یادت نره و توی این تجربه هاست که ممکن شادی باشه و اگر الان اینو می‌بینی و خوشحال نیستی ولی عوضش تجربه کردی پس بدون تو بردی تو ترکوندی آیناز جونم. آره خلاصه داشتم کتاب نبرد من هیتلر رو می‌خوندم و تصمیم گرفتم برات بنویسم. الان تابستونه امتحانای ترم خرداد تموم شدن. الان خیلی بزرگ تر شدی واقعی تر شدی خالص تر شدی جنون بیشتر داری و دیوونگی، می‌خوام وقتی این نامه رو خوندی بدونم شخصیت واقعی داشته باشی و وقتی نگاه به این روزا کردی بدونی کل زندگیت یک انسان بقول آیدا خالصی بودی. راستی از آیدا گوست رایتر چخبر می‌دونم بی انصافیه اول از اون خبر گرفتم تا بقیه بچها اما خب احتمالاً تا الان چنلش رو فروخته یک خبر ازش بگیر شاید کسی نفهمه ولی خب من و تو خوب می‌دونیم چقدر توی شخصیتمون تاثیر گذاشته.دیدی بلاخره از اون نقطه و چرخه کوفتی که سعی کردی عبور کنی با موفقیت عبور کردی و از خودت ستاره ساختی! بزرگ شدی رشد کردی و مهم تر از همه اون جنونت رو رشد دادی و توی دیوانگی زندگی کزدی. می‌خوام وقتی این رو خوندی به خودت افتخار کنی و ببینیم که تونستی مطمئنم می‌شه و من در هر صورت بهت افتخار می‌کنم. احتمالاً الان کنکورت رو داده باشی و یک نفس راحت کشیده باشی بهت خسته نباشید می‌گم و می‌دونم که ترکوندی‌ نشدم فدای سرت باشه؟ نمی‌دونم الان درگیر چه مشکلی هستی و چه چیزی بجز کنکور و آینده خیلی ذهنت رو درگیر کرده و اذیتت می‌کنه و دغدقه این روزات هست اما هرچی هست می‌دونم از پسش برمیایی خوبم برمیایی به دیوانه وار ترین شکل ممکن پرونده‌اش رو می‌بیندی از اون جنون درونت استفاده کن یادته سه سال راهنمایی هیجکاری تکردی همش به این فکر بودی قرار درآینده چیکاره بشی چیکار کنی و کل فکرت شده بود همین؟ اما جوابش رو ساختی حلش کردی و تموم شد و یهو همه کدری ها و تاری ها از بین رفت پس ایناهم یواش یواش درستش می‌کنی حتی ممکن الان که داری این رو می‌خونی ندونی که قراره چه کار کنی و این واقعا مهم نیست فقط به غریزه و حس الانت اطمینان کن و جوری توی این مسیر با اطمینان قدم برداری که انگار از آینده مطمئنی و همه چی برات روشنه‌‌‌. راستی از چارلی(سارا) چخبر خوبه؟ به اهدافش نزدیک سالمه؟ از علیرضا چخبر چیکارا می‌کنه ؟ فردا تولدته و این یک نشونه است که فردا با چارلی و علیرضا حتماً بری بیرون و روز تولدت رو توی خلسه با چارلی و علیرضا بگذرونی. پوریا (پالرمو) چی ؟ هنوز باهاش دوستی ؟ صمیمی تر شدین چونکه آینازِ ۱۵ ساله فکر می‌کنه آدم واقعی هست و همچنین رفیق خوبی هست و دوست داره رفیق صمیمش باشه چونکه دوست داره چنین کسی توی زندگیش باشه واقعی واقعی‌ اگر هست و صمیمی تر شدین در اسراء وقت حتما برو ببینش و باهام کلی خوشبگذرونین اگرم دیگه دوست نیستین به هردلیلی فدای سرت تو واقعی ترین خودت بودی همیشه و نیازیم به کسی نداری چون ما زاده‌ای تنهایی هستیم. املیا مامی و سارینا چی حالشون خوبه ؟ باهاشون صحبت می‌کنی حتمااا امروز بهشون پیام بده و باهاشون کلییی صحبت کن.می‌خوام بدونی من خیلییییی دوستت دارم و بهت افتخار می‌کنم به اشتباهاتتم افتخار می‌کنم و ببخشید که اگر الان اشتباهی کردم که باعث شده تا الان تاوانش رو بدی اما می‌دونی این اشتباه هات هم تجربه هستن و باید اتفاق بیوفتن و این رو بدون من همیشه واقعی ترین خودم و جنون ترین خودم بودم و سعی کردم واقعی تصمیم هارو برای خودمون بگیرم‌. الان من خیلی دلم می‌خواست موتور داشته باشم سوار موتور شم بعدش مرغ سوخاری بخرم اگر داری خوشبحالت و قدرش رو بدون و این یک فرصته که بری ازشون استفاده کنی. الان که تابستونه دوست داشتم برم تهران و با علیرضا و پوریا و ترلان بریم بیرون و خوشبگذزونم اما خب نمی‌شه ولی تو انجامش بده تو برات چیزی نشد نداشته باشه. فردا تولدته، تولد ۱۸ سالگیت باورت می‌شه اینقدر بزرگ شدی چقدر رشد کردی‌‌‌‌. از تولد خوشت نمی‌آد ولی فردا فرق داره باشه؟ برو کارای که دوست داری انجام بده با آدمای که دوسشون داری و می‌دونی واقعی هستن درواقعدامیدوارم ادم های واقعی و جنون تری توی زندگیت باشن آره خلاصه بروو موتور سواری برو مرغ سوخاری بخور برو سیگار وینستون بکش برو با چارلی علیرضا بیرون و یک کیک کوچیک بخر و فردا رو برای خودت ثبت کن هرچند که همه‌ی روزا مال توئه. برو دیووونگی کن باشه؟؟؟ فقط دیوونگی سرکشی و اون جنونه که دارم ازش می‌گم رو فردا بذار بیشتر باشه. و این هایپ و سیگاری که قراره بخوری و بکشی رو به افتخار من بزن‌‌. آخ آینازم آخ لطفاً خوب باش موفق باش و دوسمون داشته باش بهمون اعتماد کن بذاز با اطمنان قدم بردازیم... نمی‌دونم محاجرت کزدی یا نه یا تصمیمت براش چجوریه ولی هیچوقت نمون مخصوصا اگر بخاطر ادما می‌مونی اونا اصلا ارزششون رو نداره چون فقط ماییم که می‌دونیم چقدر خالصیم‌ اعتماد به نفس داشته باش و خودت رو بپرست و آدمای واقعی و خالصی دور خودت داشته باش می‌دونم خیلی تیک تیک دارم می‌گم چون در این لحظه افکار و چیزایی زیاد و مختلفی می‌خوای..‌. ولی تو به همشون برس و شجاعتت رو توی خودت همیشه زنده داشته باش و واقعی باش! آیناز مهم نیست چیکار کزدی جیکار نکزدی من می‌دوتم ما همیشه واقعی ترین و خالص ترین خودمون بودیم همین مهمه . شاید قبلا خیلی اذیتت کردم و باعث شدم بشی یک توهم ولی الان دارم تمام تلاشم رو می‌کنم که کمکت کنم و بهترین های حال حاضرم رو انجام می‌دم دوستت دارم و توام داشته باش و بهترین واقعی حال حاضرت باش. دیگه نمی‌دونم چی باید بگم و چیزای لازم رو گفتم یا نه اما اینا فعلاً درحال حاضر تونستم بگم پس آره. نمی‌دونم هنوز تتو کار می‌کنی یا نه اما اگر اینو دیدی بنظرم وقتشه فردا بری یک تتو برای خودمون بزنی. هیچوقت فراموشم نکن و یادت باشه که فقط ماییم که باهمیم من همیشه هستم و الان توی بایگانی و دیتای مغزت هستم این رو از حال نوشتم و می‌رم تو بایگانی مغزت تا وقتی که بخونیش. همینطور به واقعی و جنونمند بودنت ادامه بده باشه و قدر خودت رو بدون. تولدت مبارک شجاع من. از طرف هفرید(آینازِ) ۱۵ ساله. شنبه ۳ تیر، ۱۴۰۲.