A letter from September 13th, 2015

به نام خدا نمیدونم چرا ولی خیلییی یهویی شد که خواستم اینو بنویسم رفتم تو یه پیج و گفته بود می تونید یه ایمیل بنویسید که تو آینده واستون ارسال میشه بغض دارم نمیدونم اون آینده چه اتفاقاتی برام می افته نمیدونم وقتی اینو می دونم یه حسی دارم امیدوارم یه آدم موفق شده باشم یه حس بدی دارم که اینو مینویسم اشکم داره میاد 😢 چند هفته پیش داداشم عقد بست با آتنا جون ان شالله خوشبخت شن امسال میرم کلاس نهم یا همون اول دبیرستان حس بدی دارم چون امسال یه چیزی رو می خوام که باید بهش برسم اونم قبولی تو مدرسه فرزانگان الان هم اونجا درس می خونم ولی دوست دارم برای دوره ی بعد از دبیرستان هم اونجا باشم میدونم سخته امید زیادی هم ندارم ولی خدا کنه قبول شم نمیدونم تاریخی که برای رسیدن ایمیل انتخاب میکنم خوبه یا نه وقتی ایمیل میرسه من 25 سال دارم نمیدونم زنده ام یا نه یا کی این ایمیل رو هم می خونه اگه زنده باشم امیدوارم همسرم هم !!کنارم باشه نمیدونم کیه و الان کجاست 😂😁 الان بابام خوابه مامانم هم روبرو تلوزیونه ولی بیداره داداشم هم تو اتاقشه منم گوشه آخر خونه خوابیدم و با تبلتم دارم اینو می نویسم خدا جونم امیدوارم زنده باشم یعنی میشه تو 25 سالگی اینو بخونم نمیدونم دیگه چی بگم فقط امید وارم وقتی این ایمیل بهم میرسه یه آدم موفق و پیروز شده باشم رمز ایمیل هم فراموش نکنم یا چیزای دیگه دیگه نمیدونم چی بگممممممم 😅 امروز یکشنبه 23 شهریور 1394 خورشیدی ساعت 14 و 21 دقیقه من 14 سال و حدود 9 ماه دارم تاریخ رسیدن ایمیل رو میزنم 10 سال دیگه امیدوارم و اگه خدا بخواد بهم برسه 😢😢😢😢😭😭😭😭😊 امضا فائزه حسنی نژاد 😘